ادیان مختلف جهان انتخاب کند"سپس بپرسیم نظر اسلام در باره این جمله چیست؟ این پرسش را قران کریم در آیه 2 سوره 256 چنین پاسخ میدهد: " لا اکراه فی الدین"
یعنی در دین هیچ اجباری وجود ندارد.
این آیه در ظاهر کاملا منطقی بوده و از مفهوم روشنی برخوردار است. مرکز اسلامی واقع در کالیفرنیای جنوبی با استناد به این آیه قرانی چنین تبلیغ میکند:" وجود این آیه ثابت میکند که نویسندگان منشور قانونی اولیه آمریکابرای نوشتن آن از قرآن کریم الهام گرفته بودند." این مرکز اسلامی در همین باره دست بروشنگری بیشتری زده و مدعی شده که نخستین لایحه همین منشور قانونی به نمایندگان کنگره امریکا چنین هشدار میدهد:" کنگره امریکا نباید مذهب نو تاسیس کند و یا از تاسیس مذهب نو توسط مردم جلوگیری کند."
همین آیه لااکراه فی الدین مایه ذوق زدگی دادستان پیشین پاکستان آقای س-الف- رحمان شده و ایشان را متقاعد کرده چنین اظهار کند"تا کنون هیچ کتابی در تاریخ بشر اعتای چنین آزادی عمل دینی بر مبنای این آیه الهی را پیش بینی یا توصیه نکرده بود."
شنیدن این گفته ها و خواندن این نوشته ها برای غربیها طبیعتا بسیار خوشایند است چرا که با اندیشه ها و آمال و آرزوهای خودشان هم خوانی دارد. آقای آلن رینلدزدر مقاله ای چاپ شده در واشنگتن تایمز مینویسد که وجود این آیه ثابت میکند که اسلام هواخواه "روش مدارا و سازش میباشد و به مردم آزادی داده که پیرو دین دلخواه خود باشند."
ای کاش کار بهمین آسانیها رو براه میشد.
حقیقت اینست که این آیه ساده اما بحث انگیز در طول تاریخ معانی مختلفی بخود گرفته و رختهای گوناگونی بتن کرده. مثلا اینکه این آیه را که بگوید؟ در کجا بگوید؟ در آنجا جنگ باشد یا آشتی؟ در انجا چه کسانی چیره اند و آیا مسلمانان دست بالا دارند یا غیر مسلمانان. پاسخ به این پرسشها شکل و شمایل لااکراه فی الدین را بدلخواه گوینده تغییر میدهد.
هم مسلمانان و هم غیر مسلمانان در اینرابطه کتاب بسیار نوشته و اظهار عقیده های متفاوتی ارائه داده اند. دوتا از این کتابها بنظر من خواندنی و آموزنده اند. یکی از این دو کتاب " فرمان خدا: دولت و اسلام " نام دارد و خانم پاترشیا کرون آنرا تالیف کرده و کتاب دیگر " مدارا و زورگوئی در اسلام" نامدارد ومولف آن آقای یوهانان فرید من است.
خود من ایندو کتاب را خوانده ام و با جستجو ورد یابی اندیشه هائی گردآوری کرده وبانها افزوده ام. جستجوی من شامل پرسش از دانایان و اندیشمندان اسلامی از سرزمینهای مختلف جهان بوده و از آنان خواسته ام مرا کمک کنند تا مفهوم راستین لااکراه فی الدین را در یابم. توضیحات آورده شده در پائین حاصل این جستجو هاست:
-
با آوردن آیه های تازه تری قرآن آیه کهنه تر لااکراه فی الدین را بی اثر کرده. نمونه اش آیه9 سوره 73 است که میگوید" ای پیامبر بر علیه کفار و منافقین جهاد کن و بر آنان سخت بگیر"
-
لا اکراه...تنها یک تفسیر است نه یک امرواجب: اسلام بقدری پاک و کامل است که اگر یک نامسلمان را بزور وا دار کنیم مسلمان شود اینرا نباید اجبار بنامیم. یا اگر حریف نامسلمان رادر جنگ شکست داده ایم و اسلام را بر او تحمیل کرده ایم اینرا هم نمیتوان اجبار خواند.
-
لااکراه...یک تفکر عرفانی است نه یک دستورالعمل واجب ا لاجرا: گرچه دولت اسلامی میتواند با تصویب قوانین مردم را ملزم به اطاعت کند اما هرگز قادر نخواهد بود شیوه اندیشیدن مردم را هم قانونی و الزامی کند.
-
لااکراه ...در زمان و مکان معینی بر مسلمانان نازل شده و دستورالعملیست در مورد برخورد با یهودا ن در مدینه مکرمه آنهم در قرن هفتم میلادی.وگرنه این آیه در زمان کنونی بکار نمیاید.
-
لااکراه... محدود است به غیر مسلمانانی که زیر سلطه مسلمانان زندگی میکنند: بنا به عقیده جمعی از علما این آیه شامل حال پیروان اهل کتاب(یهودان- ترسایان- زرتشتیان) میباشد. مسلمانان میتوانند بر دیگران سخت بگیرند
-
لا اکراه...محدود میشود به غیر مسلمانان: زیرا مسلمانان باید از قوانین اسلامی اطاعت کنند و از دین اسلام خارج نشوند.
-
لااکراه...محدود میشود به مسلمانان: مردم مسلمان اگر خواستند میتوانند از یک طریقت اسلامی به طریقت اسلامی دیگر کوچ کنند – مثلا سنی اجازه دارد شیعه شود و بالعکس – اما اجازه ندارند از دین اسلام بریده و مثلا بهائی یا یهودی بشوند.
-
لااکراه...آیه ایست که قران مجید برای تمام بشریت- چه مسلمان چه غیر مسلمان- بر پیامبر اکرم نازل کرده: نوع بشر برای رسیدن به مقصود موعود و تکامل خود باید مسلمان باشد و اگر مسلمان نیست باید اسلام آورد. یک غیر مسلمان برای نیل به این مقصود الهی باید آزادانه و بی هیچ اجباری دست به تحقیق بزند و آنوقت بخوا ست خود به آغوش اسلام بیاید. زور و اجبار نمیتوانند در اسلام وجود داشته باشند چرا که زور و اجبار جلوگیری میکنند از تحقیق و تفحص.
بحث و کش و قوس در باره مفهوم لااکراه فی الدین چند نتیجه گیری مهم در بر دارد. نخست اینکه اسلام – همانند هر دین دیگری- همانست که پیروان بسازند. اسلام ملا محمد عمر اسلام راستین است و اسلام آیت اله خمینی بهمچنین اسلام راستین است و اسلام لیبرال کشورهای بالکان هم اسلام راستین است. بندرت میتوان حدو مرزی در تفسیر اسلامهای گوناگون یافت. قرائت درست یا شکسته در اسلام وجود ندارد. مسلمان میتواند با خیال آسوده معنی آیه لااکراه فی الدین را برای قرن بیست و یکم برای خود تفسیر کرده و آنرا اعمال کند.
دویم اینکه غیر خبره گانی که دست بتفسیر و تفهیم قرآن برای غیر مسلمانان میزنند بسزاست که مواظب باشند که چگونه آیات قرآنی را معنی میکنند.آیات قرآنی بسیار انعطاف پذیرند و تابع زمان و مکان میباشند. مثلا هنگامی که آقای آلن رینلدز کذائی مینویسد: "قرآن هوادار روش ملایمت میباشد" ایشان البته منظور سوئی ندارد اما
خوانندگان خود رابه بیراهه کشانده است.
افزون بر این بسیارند جنبه های دیگر اسلام که همانند بحث ارائه شده در بالا هستند. مسلمان میتواند از نوبگوید جهادچیست- زنان از چه حقی برخوردارند- نقش دولت چه باشد- کدام بهره پولی باید منسوخ شودو غیره و غیره. اینکه مسلمانان چگونه این مباحث مهم را بین خودشان حل و فصل کنند تاثیر ژرفی برسرنوشت تمام بشریت خواهد داشت.
و بالاخره اگر چه مسلمین خود بتنهائی در باره این مسائل تصمیم گیری خواهند کرد غربی ها میتوانند تا ثیر بگذارند بر جهت گیری این تصمیم ها. عناصر خشن(مانند رژیم عربستان سعودی) را میتوان با عدم خرید نفت به عقب راند. عناصردلپسند لیبرال پیرو آتاترک دچار شکست خواهند شد اگر روزی یک رژیم اسلامی در ترکیه بسر کار آمده و بعضویت اتحادیه اروپا پذیرفته شود.
نا مسلمانان چگونه در برابر فتوای قتل سلمان رشدیها از سوی علمای اسلام موضع گیری کنند هم میتواند در شکل دادن به روند حواد ث جهانی عمیقا تاثیر گذار باشد.