اسلام جنگدوست در همه جای کره زمین در حال گسترش ا ست مگر در میان مردمی که آنرا ازنزدیک دیده اند و مزه کرده اند و بطور شفاف با مفهوم اسلام آشنایند.اسلام در ایران بخود ژست دفاعی گرفته و شاید درحال افول است.
تاثیر بالقوه این ماجرامیتواند گسترده باشد. چگونه؟ اگراسلا م در عربستان سعود ی را استثنا بگیریم – اسلام جنگدوست برای نخستین باربسال 1979 در ایران بقدرت رسید. آیت اله خمینی شاه را معزول کرد. پس از گذشت 25 سال لات بازیهای خمینی وپروژه قبضه کردن قدرت از سوی او ایرانیان از اسلام حکومتی سر زده و رمیده شده و در آرزوی عادی شدن اوضاع مانده اند.
ایرانی جماعت میخواهد از شررژیمی آزاد شود که نسبت بانها قلدری میکند- سیاستا زور گوست- بازرگانی را بگند کشیده و از نظر فرهنگی آنها را در جهان منزوی کرده است. همانگونه که در افغانستان زیر سلطه طالبان هم دیدیم رنج تحمل این نظام اسلامی در ایران باعث شده که – بقول سهراب سبحانی- ایرانیان با چشم خوداز نزدیک منکرات را ببینند و با آنان آشنا شوند.
از اینروست که ایرانیان تقریبا هر روز مرام آزادیخواهانه خود را نمایان میکنند چه در بر خوردهای قلمی در روزنامه ها چه در خوابگاههای دانشجوئی چه درمیدانهای فوتبال و غیره. مطلب قابل ملاحظه این است که سر زدگی و رمیدگی از اوضاع کنونی کشور اکنون بطبقه حاکم هم رخنه کرده است کما اینکه در اوائل ماه پیش آیت اله جلال الدین طاهری در نامه ای حاوی متنی آتشین از مقام خود استعفا کرد.
این پیر 90 ساله سپر دار نظام اسلامی- مدد رسان در بر اندازی رژیم شاه و بنیانگذاری رژیم سختگیر اسلامی - خودش بعنوان پیشنمازو امام جمعه( مقامی در حد یک اسقف) از همان روزهای نخست در شهر تاریخی اصفهان مطرح بوده.
اما اکنون کاسه صبر ایشان لبریز شده و بانگ اعتراض بلند کرده اند.
ایشان استعفا داد چرا که بقول خودشان "گلهای عصمت و طهارت لگد کوب شده و ارزشهای عرفانی رو به زوا ل افتاده" بدست کسانی که " دندانهای تمساح را تیز کرده اند". ایشان علی الخصوص جمهوری اسلامی را مسئول ترویج " حقه بازی- بی مسئولیتی- گناه- فقر و تنگدستی" در جامعه میداند.
استعفای طاهری همزمان شد با تظاهرات گسترده مردمی که طی آن بیش از 140 تن تظاهر کننده دستگیر شدند. بیش از نیمی از نمایندگان مجلس سپس بهواداری از طاهری موضعگیری کردند.
اینها و دیگر موضع گیریهای اینچنینی خاتمی را واداشت که اعلامیه ای اندرز گونه و کاملا غیر عادی بیرون بدهد که " دولت ایران میباید به صدای مردم ایران گوش بسپارد". صدور این اعلامیه- در پی موضع گیری طاهری- بنوبه خود باعث دست پاچگی رژیم شد که کمی بعد طاهری پا در میانی کرد و طی اعلامیه دیگری از مواضع ا نتقاد آمیزقبلی خود کمی عقب نشینی نمود.
مشاهده این کنش و واکنشها چند نتیجه گیری را اجتناب ناپذیر میکند:
1- آینده ایران: یک محاسبه سر انگشتی بما یاد آوری میکند که هروقت نور دیدگان یک رژیم( طاهری) بر علیه آن رژیم اعلامیه بدهد چنین رژیمی آسیب پذیر شده است. تقبیه نظام اسلامی توسط طاهری ما را بیاد 20 سال پیش در لهستان میاندازد. در آنسال کارگران و زحمتکشان لهستانی علم عصیان بر علیه "بهشت زحمتکشان و رنج بران" بلندکردند و رسوائی رژیم کمونیستی- یعنی رژیمی که ادعای پشتیبانی از آنها را میکرد - را بر ملا ساختند.
جمهوری اسلامی البته به آندرجه از انزوال نزدیک نشده است- چرا که آخوندهای قبضه دار حکومت برای ماندن بر سر قدرت آماده اند هر اندازه لازم است ایرانی بکشند. با این حال اینهمه ایرانیان مخالف رژیم- حتی دست اندر کاران خودرژیم- که از این نظام ابراز انزجار میکنند نمایانگر این واقعیت است که کار نظام ساخته است و افتادن آن از سریرقدرت حتمی است.
2 – مقوله دموکراسی: مردم ایران در فراز انقلاب اسلامی به آنچه مورددلخواهشان بود رسیدند وخودرا از شر شاه خلاص کردند. در اینجابود که ایرانیان بخود آمده متوجه شدند که حالا دیگرهم عهده دار سر نوشت خویشند وهم مسئول آن.
این پدیده- که همچنان در میان ملل عرب نا آشنا مانده- باعث تحولی عمیق و پسندیده در میان ایرانیان شده است: ایرانی دارد برشد و بلوغ اندیشه سیاسی میرسد. مردم ایرانی با نگاه و تامل در فلسفه های مختلف سیاسی بر آن شده اند که دموکراسی- بر مبنای روش احتیاط و مدارا درسیاست خارجی را بیشتراز روشهای آزمون شده و ورشکسته میپسندند.
فاصله چشمگیر میان بلوغ سیاسی ایرانیان از یکسو و بر خورد کودکانه عربها با سیاست از سوی دیگر بسیار زیاد شده. این درست که هر دوتاشان زیر سلطه رژیمهای زورگو و سختگیر هستند اما ایرانیان اقلا میتوانند آینده روشن خودرا تصور کنند. این باور کردنی است که در آینده ای نه چندان دور انقلاب اسلامی بظاهر مصیبت بار سال 1978- 79 - از بخت خوش- سر آغاز پدیده ای لازم و نیکو بوده باشد.
3- مقوله اسلام: ظاهرا ایرانیان بر آن شده اند تا بطور جدی دستبکار خلق اسلام جدیدی ورای اسلام مستکبر کنونی شوند. این خود مرحله لازم برای گذراز تاثیرات اسلام جنگدوست و رسیدن به اسلامی مدارا و ضد جنگ و ستیز است.
تنها آنگروه از مسلمانانیکه عنصر واقعی و فلج کننده اسلام سیاسی را از نزدیک باپوست واستخوان خود تجربه کرده اند میتوانند مدعی شوند که اسلام دستوری هیچی بارش نیست وفقط بدرد آدمهای گول و زود باور میخورد. پس چاره کار راباید در جای دیگریافت.
بطور کلی بازیگران ایرانی خود راایفا کننده نقش نا آشنائ پیک امید برای جهان غیر اسلامی میبیند. کابوس اسلامیزم جنگدوست باین زودیها رفتنی نیست اما دستکم در کشور اسلام زده ایران داریم بپایان عمر اسلامیزم ستیزه جو نزدیک میشویم.